مواضع سیاسی حضرت علی در قبال خلفای سه گانه
 
راه حق یکی ست و آن راه علی ست...
وبلاگی شامل معارف اسلامی و دفاع از حریم وحقانیت اهل بیت علیهم السلام

 موضوع مقاله:

مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام در قبال خلفای سه گانه

نویسنده:

سجاد آذریان

بهار1391

مقدمه:

بعداز وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جریاناتی صورت گرفت که نتیجه آن غصب شدن خلافت از اهل بیت رسول خدا بود.در حالی که بارها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در طول زندگانی خویش حضرت علی علیه السلام را جانشین برحق خود خوانده بود.

 در اجتماع سقیفه، ابوبکر خلیفه بعد از رسول اکرم انتخاب شد و مسیر خلافت از جهت صحیح خود منحرف گردید. بعد از وی عمر و بعد ازعمر نیز عثمان حکومت را در دست گرفت و خلافت این سه 25سال طول کشید.

حضرت علی علیه السلام در طی این مدت فعالیتهایی برای حفظ اسلام و اقداماتی برای بازگرداندن خلافت و همچنین مخالفت با حکومت انجام دادند.عده ای معتقدند که حضرت درطول این مدت گوشه نشینی و سکوت را اختیار کرد و از عرضه سیاست خود را کنار کشید و کاری با حکومت و خلافت نداشت.

 

ما دراین مقاله تصمیم گرفته ایم به برخی از سوالات در این زمینه پاسخ دهیم:

1- آیا حضرت علی(ع) به طور کلی خودرا از سیاست کنار کشید یا این که خانه نشینی حضرت علی(ع) خود یک سیاست بود؟

2- رابطه حضرت علی علیه السلام در طول این مدت با حکومت چگونه بود؟

3- حضرت علی علیه السلام چه تلاشهایی برای بازپس گرفتن خلافت که حق وی بود نمود؟

4- آیا ایشان با حکومت همکاری میکرد؟

5- در صورت همکاری انگیزه امام از این همکاریها چه بود؟

6- آیا برای حضرت خلافت مهم بود یا اسلام؟

و سوالاتی دیگر در این زمینه.

ما  رفتارها و مواضع سیاسی حضرت علی علیه السلام را در برابر هر خلیفه به صورت جداگانه بررسی کرده و به این سوالات پاسخ خواهیم داد.

امیدواریم با این نوشته بتوانیم ذره ای از مظلومیت اهل بیت علیهم السلام دفاع کنیم و حقیقت را برای خوانندگان عزیز آشکار نماییم و آرزومندیم که این نوشته مورد قبول و عنایت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام قرار گیرد و با یاری آن حضرت بتوانیم گوشه ای از تلاشهایی که ایشان برای بقای اسلام انجام داده اند را بیان کنیم.

 

مواضع  حضرت علی(ع) در جریان به خلافت رسیدن ابوبکر:

1- سخن امام علی علیه السلام پس از آگاهی از ماجرای سقیفه

پس از وفات پیامبر(ص) چون اخبار سقیفه به امیر مومنان رسید فرمود:«در ماجرای سقیفه انصار چه گفتند؟»پاسخ دادند که انصار گفتند: «امیری از ما باشد و امیری از شما.» حضرت فرمود: «پس چرا آنان به این که پیامبر(ص) وصیت نمود که به نیکوکارانشان نیکی و از بد کارشان گذشت شود، احتیاج نکردید؟» گفتند: « دراین چه حجتی برآنان است؟» گفت: «اگر امامت در میان آنان بود، معنا نداشت که پیامبر(ص) برایشان سفارش کند.» سپس فرمود: «قریش چه گفتند؟» پاسخ دادند: «قریش حجت آوردند که شجره و از خاندان پیامبرند.» حضرت فرمود: «به شجره احتیاج کردند و ثمره(اهل بیت) را تباه ساختند.»[1]

 

2- خودداری امام علی(ع) از بیعت با ابوبکر:

بعد از حادثه سقیفه مدعیان حکومت از مردم برای خلافت ابوبکر بیعت می گرفتند. گروهی که خلافت را حق حضرت علی(ع) می دانستند از بیعت خود داری کرده و عده ای از آنها نزد حضرت علی علیه السلام آمدند. یکی از افرادی که از بیعت خودداری نمود حضرت علی علیه السلام بود.

ابوبکر از کسانی که از بیعتش سرباز زده بودند و نزد حضرت علی علیه السلام به سر می بردند جویا شد و عمر را بدنبال آنان فرستاد. عمر ٱنان را در حالی که درون خانه بودند ندا داد.آنها از بیرون آمدن خودداری نمودند. عمر هیزم خواست و گفت: «سوگند به کسی که جان عمر به دست اوست، یا بیرون می آیید، یا خانه را با هر کسی که در آن است می سوزانم. پس بیرون آمدند وبیعت کردند جز علی علیه السلام که می گفت: «سوگند خورده ام که بیرون نیایم و ردا بر دوش نیندازم تا آن که قرآن را گرد آورم.» سپس عمر وارد خانه شد و حضرت علی علیه السلام را بردند و بنی هاشم نیز با او بودند.

امام علی علیه السلام می گفت: «من بنده ی خدا و برادر پیامبر خدا هستم.» تا این که او را نزد ابوبکر بردند. به او گفته شد: «بیعت کن» حضرت فرمود: «من از شما به این امر سزاوارترم و با شما بیعت نمی کنم و سزاست که با من بیعت کنید.»

عمر گفت: «تو رها نمی شوی مگر این که بیعت کنی.» علی علیه السلام به او فرمود: «ای عمر، شیری را بدوش که سهمی از آن، برای توست. امروز کار ابوبکر را محکم کن تا فردا آن را به تو بازگرداند. هان به خدا سوگند، سخنت را نمی پذیرم و با او بیعت نمی کنم.» ابوبکر گفت: «اگر با من بیعت نکنی، تو را وادار نمی کنم.»

ابوعبیده به حضرت گفت: «ای ابوالحسن.تو جوانی و این ها ریش سفیدان امتند. تو تجربه و شناخت آنها را در کارها نداری و ابوبکر را برای این کار از تو نیرومندتر می بینم. پس این کار را به او بسپار و بدان راضی شو.»

علی علیه السلام فرمود: «ای گروه مهاجران، خدا را، خدا را در نظر بگیرید قدرت محمد را از خاندانش بیرون و به میان خود نبرید و خاندانش را از حق و جایگاهش در میان مردم محروم نکنید. ای گروه مهاجران به خدا سوگند ما اهل بیت از شما به این امر سزاوارتریم.»[2]

آن گروه، حضرت را به بیعت اجباری مجبور کردند و ایشان هم به دلیل حفظ مصالح اسلام و انگیزه هایی که در نظر داشت با آنها بیعت نمود.این امر با قهر حضرت فاطمه سلام الله علیها و عدم اجازه برای حضور شیخین بر جنازه آن حضرت موجب اختلافات عمیقی بین امام و شیخین گردید.[3]

3- انگیزه های بیعت امام علی علیه السلام پس از خودداری:

1- بیم اختلاف: امام علی علیه السلام در خطبه اش پیش از جنگ جمل فرمودند: چون پیامبر (ص) قبض روح شد، ما، خانواده و خاندان و وارثان و خویشان او و نزدیک ترین مردم به او بودیم و با ما در این امر(خلافت)، کشمکش نمی شد. پس، قدرت پیامبرمان را از ما گرفتند و به دیگران سپردند و به خدا سوگند، اگر از اختلاف مسلمانان و بازگشتشان به کفر هراسی نبود، تا سر حد توانمان، آن را دگرگون می ساختیم

2- بیم از ارتداد: امام باقر علیه السلام می فرمایند: «چون مردم کردند آن چه در بیعت با ابوبکر کردند، هیچ چیز از فراخوانی امیرمؤمنان به سوی خود مانع نشد، مگر توجه به مردم وبیم آن که از اسلام بازگردند و به پرستش بتها روی آورند و به یگانگی خداوند و رسالت خدایی حضرت محمد(ص)گواهی ندهند. پس از سر ناچاری و بی یاوری بیعت کرد.»

3- بی یاور بودن:امام حسن علیه السلام در خطبه اش، هنگامی که تصمیم به صلح با معاویه گرفت فرمود: «پدرم دستش را دراز کرد و سوگندشان داد و اصحابش را به یاری نمودن فراخواند، اما اجابت نشد و یاری نگردید و اگر بر ضد پیش گرفتگان در خلافت، یاورانی می یافت، دعوتشان را به بیعت نمی پذیرفت.»

4- اجبار: امام صادق علیه السلام می فرماید: «به خدا سوگند علی بیعت نکرد تا آن که دید، دود       داخل خانه اش شد.» [4]

 

 

4- اقدامات حضرت علی علیه السلام پس از بیعت برای بازپس گیری خلافت:

1- بیان دلایل برتری خویش:امام، گاه با اشاره به حق شرعی خود برای خلافت، مردم را به یاد سفارشهای پیامبر می انداخت و گاه راه جدال احسن را پیش می گرفت، مثلاً در برابر کسانی که حق انتخاب خلیفه را شورایی می دانستند فرمود:

 «فإن کنت بالشوری ملکت امورهم                      فکیف بهذا و المشیرون غیب»

2-اقدام عملی: امام برای برگرداندن خلافت فقط به نصیحت و گفتار بسنده نمی کرد.بلکه با بهره گیری از شخصیت همسرش فاطمه زهرا سلام الله علیها در خانه مهاجرین و انصار می آمد و از آنان می خواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت بتراشند و سحرگاهان آمادگی خود را آشکار سازند، اما جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.

به همین دلیل منزل امام پناهگاهی برای مخالفان سیاسی گردید و گروهی که با خلافت مشکل داشتند در آن جا گردآمده و به رایزنی می پرداختند. کارگزاران حکومت نیز در اقدامی شتابزده به دستور خلیفه به خانه حضرت ریختند و تحصن کنندگان را به آتش زدن خانه و ساکنان آن تهدید نمودند. این برخورد خشونت آمیز نشان داد که منزل گرامی دختر رسول اکرم(ص) نیز جای امنی برای مخالفان نیست و آنان راهی جز بیعت پیش روی خود ندارند.

3- هوشیاری در برابر فرصت طلبان: اختلاف مسلمانان در تعیین جانشین پیامبر، فرصت طلبانی چون ابوسفیان را به این فکر انداخت که از موقعیت پیش آمده برای اهداف خود بهره گیرند و با جانب داری حضرت علی علیه السلام نهال تفرقه در میان امت بریزند. از جمله ابوسفیان با خواندن اشعاری تحریک آمیز، امام علی علیه السلام را سزاوارترین مردم برای حکومت شمرد و بنی هاشم را به مخالفت با پیمان سقیفه فراخواند.

او به آنان نوید داد که در این راه مدینه را از جنگجویان پر خواهد کرد و امام علی علیه السلام که پیش از هر چیز به بقای اسلام و وحدت جامعه می اندیشید، دست رد به سینه ابوسفیان زده، با جمله ای آتشین او را به جای خود نشاند:

« به خدا قسم، تو جز فتنه گری مقصود دیگری نداری و دیر زمانی است که بدخواهی را برای اسلام پیشه خود ساخته ای. ما را به خیرخواهی تو نیازی نیست.» [5]

4- سکوت و فرصت طلبی: پس از حدود چهار ماه از وفات رسول خدا(ص) حضرت زهرا سلام الله علیها در راه مبارزه امامت جان باخت و حضرت علی علیه السلام را تنهاتر و بی یارتر نمود. در این هنگام روزنه های امید برای رسیدن به هدف مسدود شد. در این وضعیت بود که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام از روی ناچاری، از شدت مبارزه کاست و برای آن که اسلام قوت گیرد و مسئله امامت به فراموشی سپرده نشود. به آرامی حرکت کرد و در فرصتهای گوناگون از حق خویش دفاع نمود. تا آن که بعد از مرگ عثمان مسیر خلافت در راه حق خود قرار گرفت و مردم با حضرت علی علیه السلام بیعت نمودند. [6]

کناره گیری و خانه نشینی امیرمومنان علی علیه السلام به معنای آن نبود که آن حضرت لب از سخن ببندد و در برابر عملکرد خلفا تسلیم و سرسپار باشد و هیچ عملکرد و اقدامی را در پیش نگیرد. بلکه علاوه بر تلاشهایی که برای بازگرداندن حکومت انجام می داد با شیوه های گوناگون مخالفت خود را اعلام می داشت. زیرا تلاش برای بازگرداندن خلافت، مستلزم مخالفت با حکومت و در صورت مصلحت واکنشهای متضاد با آن می باشد. بنابراین حضرت علی علیه السلام بدون اینکه انسجام جامعه بر هم بریزد مخالفتهای خود را ابراز می نمود و همواره معترض سیاسی شناخته می شد.

5- شیوه های حضرت علی علیه السلام در ابراز مخالفت:

1- خودداری از بیعت داوطلبانه: براساس عرف سیاسی زمان خلفا کسانی که حکومت را به رسمیت می شناختند وفاداری خود را با بیعت نشان می دادند. اما حضرت علی علیه السلام، هیچگاه از روی میل و رغبت با خلفا بیعت نکرد و جز بر اثر تهدید و شمشیر دست بیعت ندارد.

2- انتقاد از عملکرد خلفا: امام علی علیه السلام در دوره ی25ساله ی خانه نشینی در انتقاد از خلفا کوتاهی نمی کرد و تکلیف شرعی خود را در این باره نیز ادامه داد. از جمله در زمان خلیفه دوم که عمر اموال عده ای از کارگزاران را مصادره کرد و آنها را از کار خلع نمود. سپس دوباره آنها را به کارشان بازگرداند و نیمی از اموالشان را به آنان بخشود و این عمل با مخالفت امام رو به رو شد. این انتقادها در زمان عثمان به اوج خود رسید. بارها امام علی علیه السلام صدای اعتراض مردم را گوش عثمان می رسانید و عزل والیان خطاکار را می طلبید.

 

3- حمایت از منتقدان سیاسی: حضرت علی علیه السلام همان طور که از خلفا انتقاد می کرد منتقدان سیاسی را نیز در چتر حمایتی خویش قرار می داد وآنها را یاری می نمود. یکی از این منتقدان ابوذر غفاری بود که عملکرد دستگاه خلافت را زیر سوال می برد و خلیفه و کارگزارانش را به فساد مالی متهم می ساخت، به هر حال افشاگری ابوذر عرصه را بر خلیفه تنگ می کرد و راهی جز تبعید وی پیش رویش نگذاشت.

4- نادیده گرفتن فرمان خلفا: یکی دیگر از جلوه های مخالفت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با خلفا، نادیده گرفت فرمان آنان بود. امام جز در مواردی که به مصلحت جامعه اسلامی بود، از همکاری با خلفا خود داری می ورزید. ابوبکر تمایل فراوانی داشت تا از دلاوری های حضرت علی علیه السلام استفاده کند و در جنگها فرماندهی سپاهش را به وی سپارد، اما مشاورانی چون عمروعاص با این استدلال که علی علیه السلام از تو فرمان نمی برد خلیفه را از طرحش باز می داشتند.

خلیفه دوم نیز از سرپیچی امام از فرمان وی گله مند بود و چه بسا کسانی را واسطه می ساخت تا امام را به همکاری با حکومت وادارند.این شیوه ی امام در دوران خلیفه سوم نیز ادامه یافت و حتی شدت بیشتری نیز گرفت. [7]

6- چرا امام علی علیه السلام به مخالفت علنی با حکومت نپرداخت:

همان گونه که از نظر گذراندیم حضرت علی علیه السلام به روشهای مختلف و با رعایت جوانب هرگاه مصلحتی می دید با حکومت مخالفت می نمود اما از این که علناً مخالفت نماید و مشغول مبارزه با آن باشد دوری می جست. زیرا حضرت علی علیه السلام مخالفت با حکومت را کار دشواری می دید. امام در سالهای نخست کوشید تا با پناه بردن به انزوا خود را از مواجه شدن با حکومت بازدارد.

ابن ابی الحدید می گوید: «من از ابوجعفر نقیب پرسیدم: شگفتی من از علی علیه السلام است که چگونه در این مدت طولانی بعد از وفات رسول خدا(ص) زنده ماند و با وجود آن همه کینه های قریش جان سالم به در برد. ابوجعفر به من گفت: «اگر علی خود را تا به آن اندازه کوچک نکرده و به کنج انزوا نخزیده بود، کشته شده بود. امام خود را از یادها برد و به عبادت و نماز و قرآن مشغول شد و شمشیر را به دست فراموشی سپرد و از آنجا که به اطاعت حاکمان زمان پرداخت و خود را در برابر آنان کوچک کرد او را رها کردند. اگر چنین نکرده بود او را به قتل می رساندند.» او سپس به اقدام خالد برای قتل امام اشاره می کند.

آن حضرت در همان مرحله ی نخست، برای چند ماهی از بیعت خود داری کرد. به علاوه درآن روزها دست زن و فرزندان خود را گرفته و به خانه های انصار می رفت تا حق از دست رفته خود را بازیابد. [8]

2- مواضع حضرت علی علیه السلام در برابر حکومت عمر:

1- سخن حضرت علی علیه السلام بعد از خلافت عمر:

امام علی علیه السلام درباره سقیفه و ماجراهای پس ازآن چنین می فرماید: «و چنین دیدم که صبر بر این امر، شایسته تر است. پس با خاری بر دیدگان و گلویی گرفته از استخوان، صبر کردم. می دیدم که میراثم به تاراج می رفت. تا آن که اولی به راه خود رفت و خلافت پس از خود به فلان سپرد: (چقدر تفاوت است میان اکنون که آواره بر پشت شترم وروزی که باحیان، برادر جابر،غنوده بودم.)»

شگفت که او(ابوبکر) در حیاتش می خواست تا وی را از خلافت معاف دارند. اما برای پس از وفاتش، آن را به دیگری سپرد. چه سفت و محکم به پستان خلافت چسبیدند و آن را میان خود تقسیم کرده و دوشیدند و نوشیدند. سپس آن را به جایی ناهموار و جانفرسا و پر گزند درآورد و در اختیار کسی قرار داد که پی در پی می لغزید و پوزش می طلبید و همراهش نیز سواری را می راند که بر مرکبی چموش است که اگر مهارش را محکم کشد، بینی اش پاره گردد و اگر رهایش کند بجهد و سرنگونش سازد.

به خدا سوگند، مردم در نتیجه کارهای او به انصراف و چموشی و رنگ به رنگ شدن و کج روی دچار گشتند.» [9]

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

با سلام. در این وبلاگ سعی شده گوشه ای از معارف اهل بیت علیهم السلام و تشیع برای استفاده عزیزان ذکر شود و از حریم ولایت و امامت دفاع شده وحقانیت ایشان بر همگان اثبات شود. دوستانی که شبهات و سؤالاتی در این زمینه دارند می توانند در بخش نظرات آن را مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمایند. از عزیزان انتظار دارم با انتقادات و پیشنهادات سازنده خودشان جهت ابلاغ واقعیت تشیع به همگان و هرچه بهتر شدن وبلاگ ما را یاری نمایند. به امید روزی که دیگر نیاز نباشد حقانیت اهل بیت اثبات شود... اللهم عجل لولیک الفرج با تشکر سجاد آذریان
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شیعه همیشه جواب می دهد... و آدرس shia-ahlebayte.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 68
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 69
بازدید کل : 77277
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1